فریب علما و اعدام شیخ فضل الله در مشروطه

نهضت مشروطه نقطه عطفی در تاریخ ایران معاصر است که قیام و خیزشی فراگیر علیه استبداد بود. نقش علما در این نهضت پررنگ بود و همگی برای پیوستن اجرای آموزه‌های اسلامی، در راه مشروطه قدم گذاشتند؛ ولی نهایتاً فریب خوردند و درنهایت قربانی هم شدند. ولی نام یک نفر هست که با این نهضت گره ‌خورده است و سرش بالای چوبه دار رفت. کسی که تا آخرین لحظه مقاومت کرد و فریب نخورد. پشت او را خالی کردند؛ ولی ایشان تا آخرین ‌نفس پای اسلام و کشورش ایستاد. شیخ فضل‌الله نوری

انگلیسی‌ها پیروز ماجرای مشروطه شدند؛ اما چگونه؟ یکی از اصلی‌ترین دلایل این بود که عده‌ای از علما فریب خورند. مشخصاً سید عبدالله بهبهانی و مرحوم سید محمد طباطبایی در مقابل شیخ شهید و مواضع وی ایستادند. این افراد از بزرگان علما بودند ولی افرادی چون شیخ ابراهیم زنجانی که از طبقات پایین‌تری بودند نیز در مقابل شیخ قرار گرفتند. در حقیقت حساسیت این افراد و به دنبال آن اعضای جبهه‌ی عدالت‌خواهی (عمده اعضای این جبهه شامل نیروهای دینی و علما بود) را به انحراف کم کردند.

در واقع شیخ فضل‌الله فردی بود که در مقابل قاجار و ایجاد حکومت مشروطه ایستاد؛ ولی زمانی که مشروطه‌خواهان پیروز شدند لب به انتقاد از حکومت مشروطه گشود. چرا؟ شیخ مخالف بود که مجلس، صرفاً بر اساس رأی اکثریت قانون وضع نماید و احکام شرع را نادیده بگیرد. شیخ می‌گوید مجلسی می‌خواهد که اساسش بر اسلامیت باشد و برخلاف قرآن و شریعت قانون نگذارد. حال افرادی که جلوی شیخ شهید ایستادند مگر این را نمی‌دانستند؟ واقعیت امر این است که آن‌ها خوش‌بین بودند. مثلاً در قانون مشروطه از «آزادی» صحبت شده است. آزادی اگر با تفسیر اصولی و رعایت حرمت احکام جلو برود، اصلی اساسی در اسلام است؛ ولی اگر خوانشی غیراسلامی از آن بردارد بسیار از اخلاق و شئون اسلامی زیر پا گذاشته می‌شود. شیخ این تفاوت را متوجه شد.

رهبری درباره خوش‌بینی علما چنین می‌گویند:  «[اعضای جبهه عدالت‌خواهی] حرف‌هایی را که از سوی روشنفکرها و به‌وسیلۀ عمال حکومت گفته می‌شد و وعده‌هایی را که داده می‌شد، حمل بر صحت می‌کردند. این‌طور می‌گفتند که: شما دارید عجله می‌کنید؛ سوءظن دارید؛ اینها قصد بدی ندارند؛ اینها هم هدفشان دین است! این مسائل در مکاتبات، نامه‌های صدراعظم و… به مرحوم آخوند منعکس شده است. انسان می‌بیند که حساسیت آنها را در مقابل انحراف کم کرده‌اند؛ اما حساسیت بعضی‌ها مثل مرحوم شیخ فضل‌اللَّه باقی ماند؛ اینها حساس ماندند؛ اصرار کردند و در متمم، آن مسئلۀ پنج مجتهد جامع‌الشرایط را گنجاندند و مقابله کردند. یک جمع دیگری از همین جبهه، این حساسیت را از دست دادند و دچار خوش‌باوری و حُسن‌ظن و شاید هم نوعی تغافل شدند.»

این خوش‌بینی و به دنبال آن تفرقه میان علما در آن زمان ضربه محکمی به اسلام زد و انگلیسی‌ها و روشنفکران را پیروز میدان کرد و مشخص بود که نتیجه چنین می‌شود؛ وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ لا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَ تَذهَبَ ریحُکُم وَ اصبِروا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرینَ: و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت‌کنندگان است! (سوره انفال، آیه ۴۶)

قبل از این ماجرا، مردم ایران درباره جنبش تنباکو به دستور میرزای شیرازی، واکنشی سراسری و هماهنگ داشتند و طبق گزارش‌های تاریخی بسیاری از درباریان و حتی حرم‌سرای ناصرالدین‌شاه هم به این جنبش سراسری پیوستند که شکست انگلیسی‌ها را نظاره کردیم. ولی در ماجرای مشروطه همچنان که مردم جمعیت اصلی بودند با مشاهده اختلافات و عدم حمایت علما از شیخ فضل‌الله، صحنه را خالی کردند و جریان غرب‌گرای حاکم شروع به تسویه‌حساب با نیروهای دینی کردند. حال چه این جریان موافق مشروطه بوند و چه مخالف آن ولی شیخ شهید شد و حدود یک سال بعد هم سید عبدالله بهبهانی در منزل خود به قتل رسید.

می‌شد پیروز میدان بود، می‌شد و به‌راستی می‌شد که سر شیخ بالای چوبه‌ی دار نرود.

 

سید محمدصادق طالبیان

هسته «تاریخ تحلیلی انقلاب اسلامی»

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *