مدارس غیرانتفاعی؛ ساختاری برای بازتولید «بی‌عدالتی» و «فرهنگ فقر»

مدارس غیرانتفاعی

مسالۀ عدالت آموزشی چند وقتی است به معرکۀ آرا تبدیل شده است. آیا وجود مدارس غیرانتفاعی، آن هم در وضعیتی که حکومت و دولت توان افزایش کیفیت مدارس دولتی را ندارد، لازم نیست؟ به گفته موافقان، چه اشکالی دارد کسانی که درآمد مالی دارند، مدرسه غیرانتفاعی تشکیل داده و یا فرزندان خود را به مدرسه غیرانتفاعی بفرستند تا حداقل بتوان ناتوانی حکومت را تاحدودی جبران کرد؟

در مقابل، مخالفان می‌گویند وجود و گسترش آگاهانه و باسرعت مدارس غیرانتفاعی، پیامدهای منفی مختلفی دارد. از جمله کاهش بیشتر کیفیت مدارس دولتی، افزایش بی‌عدالتی آموزشی، فاصله‌گیری بیشتر طبقه مرفه از فقیر، عدم فهم طبقۀ فقیر توسط مسئولین، گرفتار شدن فقرا در تلۀ فقر و… . فارغ از مسائل فوق، می‌خواهیم به این سوال پاسخ دهیم که «مدارس غیرانتفاعی برای فرهنگ و جامعه عادلانه است یا خیر؟»

اما مشکل مدارس غیرانتفاعی چیست؟ از لحاظ سیاسی وظیفه حاکمیت بسط عدالت آموزشی در جامعه است. رهبرانقلاب نیز بر این موضوع تأکید کرده‌اند: «من مکرر دربارۀ عدالت آموزشی گفته‌ام. نباید دانش‌آموز ما در یک نقطۀ دوردست با دانش‌آموزی در فلان محله تهران از لحاظ آموزشی تفاوتی داشته باشد… . سطح مدارس دولتی باید طوری بالا بیاید که دانش‌آموز احساس اعتماد کند و خانواده‌اش هم حس نکند که دانش‌آموز را در یک جای بی‌پناه رها می‌کند» (۰۶/۱۱/۱۳۹۹). بسط مدارس غیرانتفاعی اما نه‌تنها این عدالت آموزشی را ایجاد نمی‌کند، بلکه روزبه‌روز ما را از این آرمان دور کرده، بی‌عدالتی را گسترش خواهد داد. اما چگونه؟

عدالت آموزشی

از لحاظ اجتماعی، شاید بتوان مهم‌ترین مشکل مدارس غیرانتفاعی را «بازتولید نابرابری در بسیاری عرصه‌ها» عنوان کرد. مشروعیت حکومت، به ایجاد عدالت و فرصت‌های برابر برای تمامی افراد و رفع تبعیض است (نک. رهبر انقلاب ١٣٨٢/٠۶/٠۵). اما تبعیض در کیفیت آموزش، باعث بازتولید تبعیض در دانش و پرورش در سنین مهم کودکی، تبعیض در ورود به دانشگاه، تبعیض در ورود به بازار شغل، تبعیض در دستمزد و ثروت و از همه مهم‌تر، بازتولید این چرخه در نسل‌های بعد می‌شود. مدارس دولتی باعث می‌شوند بسیاری از کسانی که سطح مالی خانواده‌شان پایین اما استعداد بالایی دارند، بتوانند از «تلۀ فقر» فرار کنند؛ درحالی که پولی‌شدن آموزش سبب می‌شود فرصت آموزش باکیفیت از افراد سلب شود.

مشکل دیگر که کمتر به آن توجه می‌شود، بازتولید بی‌عدالتی در فرهنگ و ایجاد و بازتولید «فرهنگ فقر» است. همان چرخۀ بالا، باعث می‌شود فرهیختگی در حوزه‌های مختلفی مانند فرهنگ روابط اجتماعی، فرهنگ سیاسی، فرهنگ روابط درون خانواده، فرهیختگی مذهبی و… نابرابر رشد کند؛ در طبقه‌ای باعث ایجاد «فرهیختگی» و در طبقه‌ای باعث عدم ایجاد آن فرهنگ یا به اصطلاح «فرهنگ فقر» شود؛ چرا که فرد، با آنکه استعداد دارد، اما امکان فرهیختگی ندارد و در فرهنگی تربیت می‌شود که در آن آداب و رسوم، دانش، تربیت، مهارت، ادب و… سطح نازلی دارد و این فرهنگ در نسل‌های بعد نیز تکرار می‌شود.

 

محمدعلی فائضی
هسته «جامعه و فرهنگ»

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *